3 Janvier 2012
بهار زندگی آخر خزان شد
قد سروش به مانند کمان شد
چرا پژمرده گشته پیکر او
گلانش پرپر از جبر زمان شد
کجا رفت بلبل شوخ رمیده
دلش آزرده از آن بوستان شد
چه کرد با او خدایا دیر غربت
طنین ناله اش تا آسمان شد
شده ساکت در این شهر غم انگیز
که داستانش کلام هر دهان شد
هزار روز سیاه در سرنوشت اش
که فریاد و فغان اش در جهان شد
کند گریان همه بر حال زارش
اساس هم مقصداش شعر البیان شد
اسد 1379 پاریس